کد مطلب:3805
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:15
بر طبق ادعاي آيت ا...مطهري احكام دين در زمان رسول ا...كامل نشدند و كليات فقهي بيان شده در زمان ايشان كافي براي استنباط جواب همه مسائل ممكنه نبود. بنابراين حاجت به ائمه افتاد. حال چه دليل عقلي وجود دارد كه ثابت كند كليات دين در بيانات ائمه كامل شده و نقصاني ندارد با توجه به اينكه امام در شعاع سئوالاتي كه از او شده پاسخ مي دهد. چه تضميني است كه همه سئوالات لازم از او شده است؟
مطلبي را كه در پرسش خود به استاد مطهري( نسبت داده ايد،به نحوي كه شما بيان نموده ايد، در آثار ايشان ظاهراً موجود نيست، لكن مضمون آن به نحو ديگري در آثار ايشان آمده است كه به نمونه اي از آن در كتاب اسلام و مقتضيات ج1 توجه مي كنيم.
با اين حال باب اين بحث باز است و مي تواند در چهارچوب معيني و مستند ادامه يابد.
هر پيامبري كه مي آيد، يكي از كارهايش پيرايش است يعني اضافات و تحريفات بشر را مشخص مي كند. حالا اين جا يك سئوال پيش مي آيد، آيا اين خاصيت(تحريف ديني) از مختصات بشرهاي قبل از خاتم الانبياء است يا بشرهاي دورههاي بعد هم اين طبيعت را دارند، يعني در دين خودشان دخل و تصرف مي كنند، خرافات اضافه مي كنند؟ مسلم طبيعت بشر كه عوض نشده است...
معلوم است كه بدعت در دين خاتم هم امكان پذير است، چنانكه ما كه شيعه هستيم اعتقاد داريم به وجود مقدس حضرت حجت بن الحسن( ، مي گوييم ايشان كه مي آيند ياتي بدين جديد تفسيرش اين است كه آنقدر تغييرات و اضافات در اسلام پيدا شده است كه وقتي او مي آيد و حقيقت دين جدش را مي گويد به نظر مردم مي رسد كه اين دين غير از ديني است كه داشته اند و حال اين كه اسلام حقيقي همان است كه آن حضرت مي آورد.
اين جا دو مطلب است، در اين كه احتياج به مصلح و اصلاح هميشه هست و در دين خاتم هم هست، بحثي نيست، خودامر به معروف و نهي از منكر اصلاح است. ولي تفاوت در اين جهت ايست كه در زمان شرايع سابق مردم اين مقدار
قابليت و استعداد را نداشته اند كه افرادي از ميان آنها بتوانند جلوي تحريفات را بگيرند و با تحريفات مبارزه كنند. بايد پيغمبر با مأموريت الهي مي آمد و اين كار را انجام مي داد...
(لكن پس از رحلت پيامبر اين وظيفه را امام يا جانشين پيامبر( بر عهده گرفت) امام يعني كسي كه تعليمات و حقائق اسلامي را از طريق وراثت خوب مي داند. يعني پيامبر آنچه را مي دانسته است به اميرالمؤمنين گفته است.
خالص اسلام در دست حضرت امير بوده است و بعد از او به دست ائمه ما رسيده است. (پس) احتياجي به وحي جديد نيست. امام همان چيزي را كه از طريق وحي به پيغمبر رسيده است بيان مي كند...
با اين وصف با توجه به بحث خاتميت و اتمام و اكمال دين، حقيقت دين به طور كامل به رسول خدا مي رسد و او چنان كه بايد در ابلاغ آن حقيقت كوتاهي نمي كند.پيامبر حقيقت دين را پس از ابلاغ به جانشين خود مي دهد و اين سنت و سير تاكنون ادامه يافته است. در اين جا لازم است توجه كنيم كه دين حقيقي، جامع، مطلق، پايدار و معصوم است و در آن كاستي و بطلان و تغيير راه ندارد. لكن معرفت ديني كه مجموعه گسترده اي از برخي ديگر گزاره هاي ديني است تماماً داراي حكم واحد نيست، بلكه برخي ثابت و تغيير پذيرند و برخي ديگر بر پرتو برخي ديگر از گزارههاي ديني يا معرفت برون ديني دگرگون مي شوند.
البته گاه تغيير گزاره هاي ديني اصلاً به معناي تحول و معرفت ديني نيست بلكه معرفت ديني واحدي به تناسب و در شرايط متفاوت گزاره هاي به ظاهر مختلفي نتيجه مي دهد در حالي كه ژرف كاوي آنها نشان مي دهد كه هيچ تغييري معرفت ديني حاصل نيامده است. مثلاً فقها فروش خون را حرام مي شمرند و امروزه گونه خاصي از آن را جايز ميدانند. اين تغيير حكم تحول معرفت پيشين نيست بلكه كاملاً با آن متلايم و سازگار است، زيرا دو گزاره فوق هر دو پيامدهاي اين گزاره اند كه فروش چيزي كه منفعت ندارد حرام است.
برگرفته از :
1. اسلام و مقتضيات زمان،ج1،ص377 به بعد
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.